آسمون دلدادگی | ||
|
امشب دلم برای بوی بارون کناره ساحل دریا تنگ شده... دریارودوست دارم اگه با"تو"کنارِ ساحلش قدم بزنم... میدونی وقتی بارون میاد و شنای کنارِ ساحل خیس میشن، بدجورهوای عاشقی تو سرِآدم میندازه... من خرابِ اون لحظه هایی هستم که کودکِ درونم از خواب بیدار شه و تو این هوای طوفانی بزنه به دریا... عاشق صدای امواج دریام وقتی دستم تو دستت باشه... اینکه مدام منو از دریا جدا کنی که به وقت اتفاقی برام نیافته... دوستت دارم... حتی اگه قرار باشه در حسرت یافتنت.... شبی بی چراغ... تموم ساحل روزیرِ بارون قدم بزنم ... ببین بازم بی"تو"کنار این خاطره ها نشستن دل می خواد... که من ندارم... باور کن!!!!... اینقد ورقای زندگیمو با دلمشغولیهات بهم نریز... حکم همون دله. نیگا تنـــها... یه آغوش میخوام... از تموم این هستی... تو فقط بگو که هستی؟ یاحق نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |